محل تبلیغات شما



روحیه عالی و متعال
اراده آزاد یا آزادی و قدرت روحی از هزار راه ممکن است حاصل و تجربه شود. اما از همان هزار راه بسرعت از دست خواهد رفت. 
اما رسیدن به تجربه تا وصل یا همان حال و موقام مثل سفر و اقامت اقلیم دیگر است. یعنی اراده آزاد و آزادی و قدرت روحی از هر طریق درواقع رسیدن به تجربه  روحیه عالی اما مقطعی است. وقتی این حالت روحیه عالی تثبیت میشود که بتوان به روحیه ثابت و پایدار ابدی یعنی روحیه عالی متعال رسید. 
بنابراین درست طی طریقت دستیابی به اراده آزاد و رهایی روحی همانا فقط از طریق یگانه راه تجربه تا تثبیت روحیه عالی و متعال ممکن و میسر است. 

 


انجام درست کار درست اساس قوانین طبیعت و فراطبیعت و روحی میلاشد. طبیعت بدرستی با رفتار رست خود ما را به سمت و سوی کار درست و بهتر زیستن تا راه رسیدن به حد کمال روحی هدایت میکند. اکویدیا بینش روحی یا خرد و خرد زرین همین است. این همان دانش شگفت و معجزه گر جادویی روحی است. 


وقتی سال 2000 (1380) آمد اغلب مردم فکر میکردند اتفاق خاصی در دنیا خواهد افتاد که زندگی همه دگرگون خواهد شد. با اینکه هیچ اتفاق بخصوصی برای دنیا نیافتاد ولی من فکر میکردم در این سال اتفاق مهمی در زندگیم خواهد افتاد که شاید در آینده این انتظار دنیا را نیز فراهم کند. 
عید آن سال تصمیم به مسافرت تنها به شمال گرفتم. وقتی در ترمینال غرب منتظر حرکت اتوبوس بودم سری به کتابفروشی آنجا زدم. طبق عادت یکراست سراغ کتابهای عجیب و طالع بینی رفتم. من اینجور کتابها را میشناختم ولی یک کتاب جدید در بین آنها دیدم که عنوان آن "اکویدیا" بود. آنرا ورق زدم و بسیار کسالتبار و بی ارزش یافتم. گویی دنیا روز بروز پر میشد از کتابهایی که از ارزش آنها کاسته میشود. زود آنرا بستم و سر جایش گذاشتم. 
مدتی بعد از بازگشت از شمال برای ایجاد تحول اساسی در زندگیم بدنبال کتابی روحی و جذاب در کتابفروشیها میگشتم و هنوز فکر میکردم آن سال اتفاق مهمی در زندگیم خواهد افتاد. صاحب کتابفروشی در ناصرخسرو وقتی دید آنچه را که من میخواهم ندارد پیشنهاد کرد سری به دکه رومه فروشی سر خیابان بزنم. به آنجا رفتم و در کمال تعجب کتابهای جالب و عجیبی دیدم. کتاب اکنکار و کتاب سرزمینهای دور توجهم را جلب کرد. بلافاصله به کتابخانه مرکزی پارکشهر رفتم و این کتابها را در قفسه ها پیدا کردم. در تاریخ 10 اردیبهشت 1380 مطالعه کتاب شگفت انگیز سرزمینهای دور را شروع کردم. چند ماه بعد ناشر کتاب را با عنوان (ایساتیس) یافتم که مرکز جلساتی برای معرفی اکنکار بود. در آن مرکز دوباره همان کتاب "اکویدیا" را دیدم و فهمیدم این شاخه ای از اکنکار است. به هر حال من این کتاب را خریدم و با بی میلی خواندم ولی هیچوقت از آن خوشم نیامد. سالها طول کشید تا اهمیت ویژه مفهوم اکویدیا را بوسیله مطالعه کتاب "ما تنها نیستیم" نوشته "رابرت مارش" بفهمم. ولی هیچوقت ارزش کتاب اکویدیا را درنیافتن و نمیدانم چرا این کتاب پیچیده چنین عنوانی دارد. با اینکه پیشگویی میتواند یک معنای دیگر از معاهیم اکویدیا بعنوان بینش روحی باشد. 
به هر حال این واقعه اکویدیایی آغاز آشنایی من با اکنکار و اکویدیا و شروع تحولی آرام و منظم اما بی پایان در زندگیم بود که برای خودم بی نهایت اهمیت داشته است و شاید روزی برای هر کسی در دنیا که طالب آن باشد سرچشمه عالیترین تغییرات در زندگی باشد.
من ایمان و باور روحی دارم که بینش روحی که بتازگی تحت عنوان اکویدیا مطرح میشود قدیمیترین و فراگیرترین شناخت و دانش بشریست که همیشه وجود داشته است و به تمامی علوم و معرفتهای دیگر انجامیده است. و در آینده نزدیک دوباره جایگاه مهم و واحد خود را بعنوان عالیترین دستیافت بشری پیدا خواهد کرد. روزیکه بشر دریابد این دانش و شناخت مهمترین همه علوم موجودات پیشرفته کیهانی و چیزی فراانسانی است. 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها